خارکن و فرزندانش

افزوده شده به کوشش: سولماز احمدی‌فر

شهر یا استان یا منطقه: nan

منبع یا راوی: دکتر جواد صفی نژاد

کتاب مرجع: طالب آباد ص ۵۰۰

صفحه: ۲۱۳ - ۲۱۴

موجود افسانه‌ای: nan

نام قهرمان: پسر خانواده

جنسیت قهرمان/قهرمانان: انسان

نام ضد قهرمان: دو خواهر برگتر

این قصه روایت دیگری است از افسانه هایی که در آنها عصمت و پاکی دختران مورد ستایش قرار گرفته است. چون این روایت دارای جذابیت و شیرینی خاص افسانه ها نبود، آن را بازنویسی و ویرایش کردیم.

در روزگار گذشته خارکنی بود که سه دختر و یک پسر داشت و یک روز که خارکن برای خارکنی با پسرش به صحرا رفته بود، سه دختر از مادرشان اجازه گرفتند که به منزل عمه خود بروند. آنها در راه به رودخانه ای برخوردند که عبور از آن امکان نداشت. چوپانی در آن حوالی مشغول چرانیدن گوسفندانش بود. به چوپان گفتند: «ما را از این رودخانه رد کن.» چوپان در جواب گفت: «هر کدام که یک بوسه به من بدهد او را رد می کنم.» دختر اول و دوم پذیرفتند و با دادن بوسه از آب گذشتند، ولی دختر سوم قبول نکرد و به دستور خواهرانش به دست چوپان کشته شد تا رازشان فاش نشود. هنگامی که چوپان دختر سوم را کشت و خونش را به زمین ریخت، یک نی سبز شد و کم کم رشد کرد. چوپان نی را برید و برای خود نی لبکی ساخت. هنگامی که دختران به خانه عمه خود رسیدند، عمه جویای حال دختر سومی شد. گفتند: «او نیامده.» مدتی در آنجا ماندند تا اینکه پدر و مادر و برادر برای آنها دلتنگ شدند، پس برادر به خانه عمه رفت و در بین راه چوپانی را دید که نی می زند و از نی این کلمات بیرون می آید: بزن ای چوپان چه خوب نی می زنی. زیرا خواهرهای روسپی من به چوپان بوسه دادند و من ندادم، مرا به کشتن دادند. برادر نی را از چوپان صد تومان خرید و چون نی زد، دوباره همان گفته ها را شنید. پسر نی را نزد خواهرانش برد و شروع به نی زدن کرد و جریان را نی بازگو کرد، دختران فهمیدند که خواهرشان است که از نی سخن می گوید. نی را سوزاندند و خاکسترش را در پای بوته هندوانه ای ریختند. پس از مدتی هندوانه سبز و بزرگ شد. پسر وقتی می خواست هندوانه را با چاقو ببرد صدایی شنید که: «برادر جان با چاقو مرا مبر!» پسر گفت: «پس چکار کنم؟» گفت: «مرا بلند کن و به زمین بزن.» برادر هندوانه را بلند کرد و به زمین زد. هندوانه دو نیمه شد و بیرون آمد و پیش خانواده خود برگشت.

Previous
Previous

پادشاه و سه دخترش (1)

Next
Next

پادشاه ظالم که رعیت او را از سلطنت برکنار کرد